شعری از جنس تو
دلم گرفت رنگ چشمان تورا
بیهوده نیست که تنها دررویای منی
کلی فاصله تا بهشت هست
اما دل، دل دیوانه چه می داند بهشت خلاصه نام توست
من از تردد این همه آهن درشهربیزارم
کمی هوای تازه دریا
آه
آه
آه می شنوی ؟
صدای آرام ملایم ؟!
اگر چشمی کف ساحل منتظرمانده بود
ازآن من است
بی تاب ،تاب تورا دارم
آنقدرزندگی مرورکردم یادم رفت به استاد بگویم
تجربه ..........
من و شب شبیه هم هستیم با کلی تفاوت
میان اشتراکمان
سیگار به دست تمام لحافم را می گردم
پیاده !...
هربارکه بیشتر به تونزدیک میشوم
تو بیشتر دود می شوی
مهدی راجی 23/03/1391
نظرات شما عزیزان: